جدول جو
جدول جو

معنی قل احمدی - جستجوی لغت در جدول جو

قل احمدی(قُ اَ مَ)
دست به زور تمام بر عضو کسی زدن، و ترکان آن را حق نظربکی گویند و حق نظربک شخصی بوده که در اهتمام در خانه پادشاه دست بر سینۀ مردم به زور تمام میزد، این ضرب به نام او مشهور شد. لوطیان گویند: ملاهایی که در این عصر به هم رسیده اند اگر یک قل احمدی بزنی همه مفقودالخبر میشوند. (بهار عجم) (آنندراج). میرنجات در نثر خود که مسمی است به آقارشکی نوشته: ’برکونت قل احمدی زنم که مفقودالخبر شوی’. (بهار عجم) (آنندراج). و این اصطلاح الواط است و ترکان آن را سقلمه به سین مهمله و حق نظر بکی گویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قل احمدی
تودهنی مشت سخت (سقلمه ترکی) (لوطیان) دست بزور تمام بر عضو کسی زدن سقلمه: در... ت قل - احمدی زنم که مفقود الخبری شوی
فرهنگ لغت هوشیار
قل احمدی((قُ اَ مَ))
دست به زور تمام بر عضو کسی زدن، سقلمه
تصویری از قل احمدی
تصویر قل احمدی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل محمدی
تصویر گل محمدی
از اقسام گل سرخ که کم پر و کم دوام است و غالباً سایر اقسام گل سرخ را به آن پیوند می زنند، گل گلاب
فرهنگ فارسی عمید
(قِ زِ)
دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد و 5 هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 321 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و درخت تبریزی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَدی ی)
قصری بود بسامرّا که احمد معتمد علی الله آنرا بنا کرد. (مراصدالاطلاع) (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ اِ)
دهی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان، واقع در 112 هزارگزی شمال سعیدآباد و 35 هزارگزی خاور راه فرعی رفسنجان به گوداحمر. این ده کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، حبوب و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ مَ)
ابن سعد بیوسی احمدی شافعی اشعری. از عالمان هیئت بودو در نظم سخن دست داشت. او راست: 1- فتح ذی الصفات السنیه، که در سال 1178 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. 2- منظومۀ النفخه الزکیه فی العمل بالجهه الجیبیه. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویه ج 5 ص 327. هدیهالعارفین ج 1 ص 769. فهرس الازهریه ج 6 ص 379)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ مُ حَمْ مَ)
از تیره رزاسه و قسمت قابل مصرف آن گلبرگ است. مادۀ مؤثرۀ آن تانن و موارد استعمال آن غرغره قابض، غرغره بورات دو سدیم است. (از کارآموزی داروسازی تألیف جنیدی ص 197). گل سرخ. گل سوری. یک قسم از گل سرخ است. در اسپاهان و کاشان از آن گلاب میگیرند و بعضی آنرا هم تقطیر مینمایند. رجوع به گل سرخ و گل سوری شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
طایفه ای از ایل قشقایی و مر کب از 30 خانوار است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 82)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل محمدی
تصویر گل محمدی
گل گلاب گل سوری از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار